امروز صبح رفتم پارک لاله دویدم.
خوب ربطش با این بلاگ چیه؟
به یاد حیاط ۳۵۰، یه حیاط ۲۰۰ متری داشت که صبح ها نادر احسنی حدود ساعت شش و نیم میفتاد جلو و نرم میدوید تا حدود هفت و نیم. پشتش هم همیشه هادی بود و بعدش هم من و سینا و میثم و بهنام. الان که فکر میکنم عجب ترکیبی بود. از چپی تا پژاک تا منافق و فعال کارگری و کف خیابونی و منم که بسیجیه میدون بودم!!!! بعدش هم طناب میزدیم با یه طناب درب و داغون که نمیدونم از کجا گیر اومده بود.
یه نکته با نمک این بود که همه تو حیاط پاد ساعتگرد حرکت میکردن. گاهی هم بعضی ها مثل ا. ا. و ع. ا. شروع میکردن برعکس راه رفتن که مایه خنده بود.
یادش نه به خیر. ح
خوب ربطش با این بلاگ چیه؟
به یاد حیاط ۳۵۰، یه حیاط ۲۰۰ متری داشت که صبح ها نادر احسنی حدود ساعت شش و نیم میفتاد جلو و نرم میدوید تا حدود هفت و نیم. پشتش هم همیشه هادی بود و بعدش هم من و سینا و میثم و بهنام. الان که فکر میکنم عجب ترکیبی بود. از چپی تا پژاک تا منافق و فعال کارگری و کف خیابونی و منم که بسیجیه میدون بودم!!!! بعدش هم طناب میزدیم با یه طناب درب و داغون که نمیدونم از کجا گیر اومده بود.
یه نکته با نمک این بود که همه تو حیاط پاد ساعتگرد حرکت میکردن. گاهی هم بعضی ها مثل ا. ا. و ع. ا. شروع میکردن برعکس راه رفتن که مایه خنده بود.
یادش نه به خیر. ح
No comments:
Post a Comment